حقوق متقابل شهروندان در سبک زندگی دینی بر اساس حدیث نبوی (ص)
از حقوق شهروندان است: پاسخ مثبت به درخواستها
یکی از نامهای خداوند بزرگ «المُجِيبُ» است؛ یعنی کسی که به درخواستهای بندگانش پاسخ مثبت میدهد. پیامبر اسلام (ص) نیز تجلی این نام نیکوی الهی بود، تا آنجا که امام باقر علیهالسلام از آن به عنوان سیره ثابت ایشان یاد کرده و میفرماید: «شیوه فرستاده پروردگار آن بود که دعوتها را میپذیرفت.» ما نیز که مامور به تخلّق به اخلاق الهی هستیم، باید چنین باشیم و دستور پیشوای خود را فراموش نکنیم.
محسن اسماعیلی- در حدیثی معروف از رسول خدا (ص) نقل شده است که هر مسلمان ۳۰ حق بر عهده مسلمان دیگر دارد که ناچار از ادای آن است، مگر آنکه طرف مقابل از حق خود بگذرد. یکی از حقوقی که در این حدیث و البته در احادیث مشابه مورد توجه قرار گرفته «اجابت دعوت» و پاسخ مثبت به درخواستهای مسلمانان است. تعبیر پیامبر رحمت (ص) آن است که بر هر مسلمان است تا «وَ يُجِيبُ دَعْوَتَهُ».
«یُجیبُ» از ریشه «جوب» و در اصل به معنی قطع کردن و بریدن است. به پاسخ سؤال نیز «جواب» میگویند، چون موجب بریدن و قطع سخن پرسشکننده میشود. «اجابت» نیز به معنی آن است که درخواست شخص دیگر را به گونهای پاسخ مثبت دهیم که خواستهاش برطرف و درخواستش تمام شود. اجابت، به تناسب نوع درخواست، میتواند لفظی باشد یا عملی.
چه نوع درخواست و دعوتی؟!
نیازی به گفتن نیست که این درخواستها، البته که باید از طرفی مشروع و از طرف دیگر مقدور باشند. در این صورت است که بر پذیرفتن آن تاکید فراوان شده است. درخواستهای نامشروع و نامقبول یا درخواستهایی که مشروع است اما در توان ما نیست، مشمول این دستورها نمیشود.
نکته دیگر آنکه «دعوت» در اینجا از حیث «موضوع» اطلاق دارد و تفاوتی نمیکند که درخواست مشروع و مقدور برادر دینی چه باشد. برای مثال، اگر درخواست ملاقات، وساطت، کمک مالی، ارشاد و نصیحت و اموری از این قبیل را نیز داشته باشد، باید به اندازه ممکن پاسخ مثبت داد.
اما در میان همه درخواستها «دعوت به مهمانی» خصوصیت ویژهای دارد، تا آنجا که بنا بر روایات متعدد «يُجِيبُ دَعْوَتَهُ» به پذیرش دعوت میهمانی و ضیافت تفسیر و تطبیق شده است.
ما نیز به ترتیب مفهوم عام و سپس مفهوم خاص این حق را مورد توجه قرار میدهیم.
پاسخ مثبت به هر نوع درخواست
یکی از نامهای خداوند بزرگ «المُجِيبُ» است؛ یعنی کسی که به درخواستهای بندگانش پاسخ مثبت میدهد. پیامبر اسلام (ص) نیز تجلی این نام نیکوی الهی بود، تا آنجا که امام باقر علیهالسلام از آن به عنوان سیره ثابت ایشان یاد کرده و میفرماید: «شیوه فرستاده پروردگار آن بود که دعوتها را میپذیرفت.» ما نیز که مامور به تخلّق به اخلاق الهی هستیم، باید چنین باشیم و دستور پیشوای خود را فراموش نکنیم.
گاهی «دعوت» یا همان درخواستهایی که از ما صورت میگیرد که ناشی از نیاز و با هدف طلب کمک است، مانند جایی که درخواست کمک مالی میشود. به اینگونه درخواستها اصطلاحا «حاجت» یا «سؤال» گفته میشود. آیات و روایات جداگانهای درباره این موارد وارد شده است، چنانکه در همین حدیث نبوی هم به عنوان حقی مستقل از آن یاد شده است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت؛ انشاءالله.
آنچه اکنون مورد نظر است، درخواستهایی است که بدون آنکه ناشی از نیاز مادی و حاجتمندی باشد، صورت میگیرد. پاسخ به این درخواستها نیز به شدت مورد تاکید و از نظر فقهی مستحب مؤکد است. برای مثال، در روایات متعدد، بر اجابت دعوت برای شرکت در ولیمهها، جشنهای عروسی، مراسم عقیقه برای نوزادان و ختنه اولاد، بازگشت از سفر، خرید خانه و اتمام ساختمانسازی به طور ویژه تاکید شده است.
سنت الهی و سیره نبوی هم عام است و شامل هر درخواستی میشود، حتی درخواستهایی که مستلزم طی کردن مسافت طولانی و پرزحمت باشند. در حدیثی دیگر، پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودهاند: «به حاضران و غايبان امت خود سفارش مىكنم كه دعوت مسلمان را، گر چه از فاصله پنج ميل، بپذيرند، زيرا اين كار جزء دين است.»
البته درخواستکننده هم باید حال درخواستشونده را در نظر بگیرد و همکیش خود را در سختی و شرمساری قرار ندهد.
پذیرش دعوت به میهمانیها
یکی از حقوقی که پیامبر رحمت (ص) برای هر مسلمان برشمردهاند، این است که درخواست وی را بپذیرند: «وَ يُجِيبُ دَعْوَتَهُ». اما در میان همه درخواستها «دعوت به میهمانی» خصوصیت ویژهای دارد، تا آنجا که بنا بر روایات متعدد «يُجِيبُ دَعْوَتَهُ» به پذیرش دعوت میهمانی و ضیافت تفسیر و تطبیق شده است. در باره مفهوم عام این فقره که همانا پاسخ مثبت به هر نوع درخواست بود، بحث شد. اینک درباره مفهوم خاص آن گفتوگو میکنیم.
تردیدی نیست که نزدیکی دلها و استحکام رابطه عاطفی مسلمانان با یکدیگر از اصول سیاستهای دینی است و هرچه به این هدف کمک کند، مورد توصیه و تشویق اسلام است. از سوی دیگر، میدانیم که میهمان کردن افراد تاثیر فراوانی بر تالیف قلوب دارد و به همین دلیل، روایتهای بسیاری در این باره وارد شده است.
ارزش و پاداش میهمانی
مرحوم نراقی نوشته است: «ثواب میهمانداری بسيار و پاداش آن نيكو و عالى است و فضيلت آن بزرگ و فايدهاش سترگ است. رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: كسى كه میهمانى نمىكند، خيرى در او نيست… و فرمود: هر گاه میهمانى بر قومى وارد شود، روزياش با او از آسمان فرود مىآيد و چون چيزى بخورد، خداوند به سبب ورود میهمان آن قوم را مىآمرزد … و فرمود: هر گاه خدا خير مردمى را بخواهد، بر ايشان هديه مىفرستد.
گفتند: آن هديه چيست؟ فرمود: میهمان، كه با روزى خود مىآيد و گناهان اهل خانه را مىبرد. و فرمود: هر خانهاى كه میهمان در آن داخل نشود، فرشتگان نيز به آنجا نيايند … روزى آن حضرت گريست. از سبب گريه او پرسيدند، فرمود: هفت روز است كه میهمان به من نرسيده، مىترسم كه مرتبهام نزد خدا پست شده باشد. …
و ابراهيم خليل عليهالسّلام چون مىخواست چيزى بخورد، يك يا دو ميل مىرفت تا كسى را بيابد كه با او غذا بخورد و او را پدر میهمانان لقب دادند.»
آداب دعوت به میهمانی و شرایط پذیرش آن
وقتی تا این اندازه بر دعوت به میهمانی دادن تاکید شده است، طبعا بر پذیرش آن دعوت نیز توصیه میشود؛ چنانکه چند نمونه هم ذکر شد. با این حال، مانند هر جای دیگر، باید به استثنائات و شرایط خاص نیز توجه کرد.
اولا از لحاظ میزبان: «سزاوار است كه مقصود از ميهمانى تقرب به خدا و پيروى از سنت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم و دلجویى برادران و شاد كردن دل مؤمنان بوده باشد و به قصد خودنمایى و فخرفروشى و نازيدن و باليدن نباشد، وگرنه عمل ميزبان ضايع و تباه مىشود. همچنین، شايسته است كه فقيران و اهل تقوا را مهمان كند، اگر چه مهمانى اغنيا و مطلق مردم نيز فضيلت دارد.
ثانیا از لحاظ میهمان: «براى هر مؤمنى شايسته است كه دعوت برادر مؤمن خود را بپذيرد و ميان غنى و فقير فرق نگذارد، بلكه دعوت فقير را زودتر اجابت كند و دورى راه اگر معمولا قابل تحمل است، مانع قبول دعوت نشود … و سزاوار است كه مقصود از میهمانى رفتن شكمپرستى نباشد كه عملش از امور دنيوى محسوب خواهد شد، بلكه قصد وى پيروى از سنت رسول اللّه (ص) و اكرام برادر مؤمن خود باشد تا در اين كار مطيع خدا باشد و به پاداش اخروى نائل شود.
اگر بداند كه ميزبان از ظالمان و فاسقان است، يا میهمانياش براى فخرفروشى و خودنمایى و نازيدن و باليدن است يا غذايش حرام يا شبههناك است يا خانه يا فرش و بساطش حلال نيست يا در آنجا ظرف طلا يا نقره يا آلات لهو و لعب و مانند اينها باشد يا به لهو و لعب و هرزهگویى مشغول باشند، همه اينها قبول دعوت را منع مىكند و موجب تحريم يا كراهت آن است.»
پذیرش هدیه
در ادامه حقوق و تکالیف متقابل و سیگانهای که پیامبر رحمت (ص) برای تنظیم سبک زندگی ما مسلمانان تعیین فرمودهاند، به مبحث قبول هدایا رسیدهایم. دادن و گرفتن هدیه، همیشه و پیش از اسلام نیز مرسوم بوده است. اما در تعالیم اسلامی، ضمن تأکید بر اصل مسأله، به نکتههای ظریف و مؤثری هم اشاره شده که البته گاهی محدودیتها و ممنوعیتهایی نیز میآفریند و اکنون محل بحث ما است.
احکام و آثار دادن وگرفتن هدیه
از آنچه گفته شد معلوم میشود که هدیه باید به قصد ایجاد رابطه دوستی یا تحکیم روابط موجود محبت آمیز داده شود. در نتیجه:
اولاً، از نظر اسلام که همواره دنبال الفت و وحدت مسلمانان است، امری پسندیده و مورد توصیه است؛ و البته اگر همراه با خلوص نیت باشد، عبادت محسوب میشود.
ثانیاً، نپذیرفتن هدیه، از آن جهت که ردّ احسان، و موجب کدورت و جدایی است، عملی ناپسند و مذموم است؛ همان گونه که قبول هدیه، پاسخ مثبت به دستی است که برای ایجاد یا تحکیم دوستی دراز شده است.
از نظر فقهی نیز، هم هدیه دادن و هم پذیرش هدیه در زمره مستحبات است؛ هرچند آن هدیه ناچیز و به اندازه «نَبِقْ» باشد. «نَبِق» به معنای عنّاب است و به آرد شیرینی هم گفته میشود که از تنه درخت خرما گرفته می شود.»
نکتهها و هشدارها
۱- مبادا ناچیز و کم ارزش بودن هدایا مانع قبول آن شود. آنچه مهم است ابراز محبت و دوستی است؛ به هر وسیلهای که باشد. پیامبر خدا(ص) میفرمود: «اگر پاچه گاو يا گوسفندى هم به من هديه دهند، آن را مىپذيرم.» کنایه از اینکه ارزش مادی هدیه مهم نیست و نباید تصور کرد که میزان قیمت آن باید معادل شأن گیرنده یا دهنده باشد؛ گرچه رعایت این تناسب نیز مفید است.
پیامبر، خود چنین عمل میکرد و به ما هم دستور داده است که حتی یک عنّاب هم که شده به یکدیگر هدیه دهید، چرا که همان هم روابط دوستانه و دینی شما را زنده نگه میدارد.
۲- ممکن است هدیه دهنده فقیر و نیازمند باشد و به همین جهت گیرنده از پذیرش آن امتناع کند. این کار هم درست نیست. در اینجا نیز باید هدیه را پذیرفت، و البته آن را به شکلی بهتر جبران کرد. قبول نکردن هدیه از فقرا موجب شکستن دل آنها و احیاناً احساس تحقیر میشود و به هر حال با هدف هدیه دادن و گرفتن منافات دارد.
در روایتی درس آموز میخوانیم که: زن مستمندى هديهاى براى عايشه آورد، اما عايشه از روى ترحّم و دلسوزى آن را قبول نكرد. پيامبر (ص) به او فرمود: «چرا آن را قبول نكردى و متقابلاً هديهاى به او ندادى كه فكر نكند او را تحقير كردهاى؟ اى عايشه! فروتن باش؛ زيرا خداوند فروتنان را دوست مىدارد و از افراد متكبّر نفرت دارد.»
۳- در راستای فرهنگسازی برای دادن و گرفتن هدیه، باید از نگرش مادی به آن پرهیز کرد. همانطور که گفته شد میزان ارزش مادی هدیه یا موقعیت اقتصادی دهنده آن نباید مهم به نظر آید. برای همین است که در سیره معصومین علیهمالسلام به دادن هدایای معنوی هم توصیه و تأکید شده و حتی آن را افضل هدایا نامیدهاند. نمونهاش دادن یک کتاب خوب یا اهدای یک جمله آموزنده است که در جایی خواندهایم یا از کسی شنیدهایم.
در راستای فرهنگسازی برای دادن و گرفتن هدیه، باید از نگرش مادی به آن پرهیز کرد. همانطور که گفته شد میزان ارزش مادی هدیه یا موقعیت اقتصادی دهنده آن نباید مهم به نظر آید.
هدیه است یا رشوه؟!
در ادامه بحث درباره حقوق و تکالیف متقابلی که شهروندان در سبک زندگی دینی بر عهده یکدیگر دارند، به موضوع پذیرش هدایا پرداخته شد. گفته شد که بنا به فرموده پیامبر عظیمالشان اسلام صلیالله علیه و آله و سلم، حق هر یک از ما بر دیگری است که هدیه ما را بپذیرد. هدیه نیز عبارت از چیزی است که با صدق نیت و برای تحکیم رابطه محبتآمیز و دوستانه داده میشود.
قبول هدایا، علاوه بر آنکه نوعی احترام و تکریم به دهنده آن و موجب جلب یا تقویت الفت و رفع کدورت میشود، در میزان الهی نیز عملی صالح و مستوجب پاداش فراوان معنوی و اخروی است.
با این حال و به رغم آنچه درباره فضیلت و ارزش دادن و گرفتن هدیه گفته شد، دادن هدیه به زمامداران و قبول هدیه از سوی آنان، از این حکم مستثنا و به شدت مورد نهی است. البته از نگاهی دقیقتر، این یک حکم استثنایی نیست، زیرا آنچه به صاحبمنصبان داده میشود، اصولا هدیه نیست، بلکه رشوهای است در لباس هدیه و همراه با یک حیله شرعی.
تفاوت هدیه با رشوه
هدیه، همانطور که گفته شد، اساسا با هدف ایجاد یا تحکیم روابط دوستانه و خالصانه است، در صورتی که رشوه از روی ناچاری و به قصد کسب منفعت یا دفع ضرر است. رشوهدهنده چیزی را به طرف مقابل میدهد تا کاری را به سود او انجام دهد یا آسیبی به وی نرساند؛ وگرنه چنین کاری نمیکرد. او واقعا و باطنا راضی به دادن رشوه نیست، اما آن را میدهد تا چیزی را در مقابل به دست آورد یا حداقل چیزی را از دست ندهد و این ماهیتا با هدیه متفاوت است.
اما خصوصا در یک جامعه دینی، از آنجا که دادن و گرفتن رشوه، زشت و حرام و موجب شرمندگی است، نام آن را عوض میکنند تا خود و دیگران را بفریبند، وگرنه هم خود آنها و هم دیگران میدانند که واقعیت چیست، چرا که اگر هدفِ دهنده بدون رشوه حاصل میشد، هیچگاه راضی به دادن آن نمیشد.
پیامبر خدا (ص) کسی را به عنوان مامور و مسئول جمعآوری زکات برگزید. او پس از مدتی به محضر ایشان شرفیاب شد و گفت: این مقدار از اموالی که جمع کردهام، زکات و مربوط به شما است. اما این مقدار از آنها نیز هدایایی است که مردم به خود من دادهاند.
آن بزرگوار به منبر رفت و فرمود: «آیا اگر این شخص در خانهاش مینشست، کسی به او هدیه میداد؟! به خدا سوگند که او با همین اموال حرام در قیامت محشور خواهد شد.»
حقوق مردم؛ درس اول و آخر از پیامبر خاتم
حضرت محمد بن عبدالله (ص) پيامبري است كه به تصديق قرآن از هر نظر الگو و داراي خُلق عظيم است. آیه ششم از سوره ممتحنه به صراحت بیان داشته است که: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّـهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ»؛ برای شما در زندگی آنها اسوه حسنه و سرمشق نیکویی بود، برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند؛ و هر کس سرپیچی کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بینیاز و شایسته ستایش است!
ختم نبوت؛ چرا و چگونه؟
او از آن جهت خاتم پيامبران و پايان بخش ارسال رسل و انزال كتب شد كه نكتهاي را ناگفته باقي نگذاشت و پس از او در مجموعه تعاليم انبياء نقصي نبود كه ديگران براي تكميل آن مبعوث شوند. پايان يافتن وحی پس از او، نه به آن معنا بود كه بشريتِ آن دوران به آنچه شايسته است، دست يافته بود و نه به اين معنا كه لطف و رحمت بيانتهاي خالق بر بندگانش پايان گرفته است؛ حقيقت اين بود كه «اگر در خانه كس است يك حرف بس است».
اگر قرار است كساني در هر زمان و در هر جاي اين دنياي پهناور هدايت يابند، آنچه از محمد مصطفي(ص) ديده يا شنيدهاند، كافي است. آن «سراج منير» هيچ نكتهاي را ناگفته باقي ننهاده است تا جويندگان سعادت نيازمند «ديگران» شوند و از همين روست كه همه تلاش بدخواهان بشریت اين بوده و هست كه نگذارند آواي دلنشين فرزند مكه به گوش جان انسانها برسد. هلهله و فرياد ابوسفيانهاي روزگار هر روز به شكلي نو درصدد شبههآفريني است؛ آن روز با نسبتهاي ناروا و البته امروز به نوعي ديگر.
حرمت و کرامت انسان از نگاه رسول خدا
اما در ميان همه درسهایی که از این «اسوه حسنه» خوانده و شنيدهايم رعايت حرمت انسانها، و نه فقط مسلمانها، و اداي حقوق آنان از برجستگي بيشتري برخوردار است. او با اینکه خودش برترين مخلوق و علت خلقت بود، حرمت و كرامت هيچ بشري را ناديده نميگرفت؛ با ضعيفترينها نشست و برخاست داشت، از گمنامترينها دلجويي ميكرد و پايمال كردن حق هيچ كس را برنميتافت؛ بهويژه كساني كه فريادشان به جايي نميرسيد و تضييع حقوق آنها هزينهاي در بر نداشت.
پيامبر ما چنان به انسان و حرمت او ميانديشيد كه حتي پيكر بيجان را نيز شايسته احترام ميديد. در چندين روايت آمده است كه به هنگام گفتوگو با اصحابش، جنازهاي را عبور ميدادند. تمام قد به احترام آن برميخاست. يارانش با بيرغبتي و تعجب ميگفتند كه اين جنازه يك يهودي است! کنایه از اینکه او، از ما مسلمانان نبوده و چنين حرمتي را سزاوار نیست. اما حضرت با توبيخ اين همه تنگ نظري ميفرماید: مگر انسان نيست؟ هرگاه جنازهاي ديديد به احترام آن برخيزيد (بدون آنكه به دين و آئينش بنگريد). آن نگاه كجا و رفتار ما كجا؟ همان نگاه و حياتي و منطبق با فطرت بود كه دوست و دشمن را پروانهوار گرد شمع وجودش جمع كرده و زمينه را براي جهانگير شدن پيامش، با شتابي باور نكردني، آماده كرده بود. قرآن برخلاف آنان كه شمشير علي(ع) و ثروت خديجه(س) را تنها عامل گسترش اسلام معرفي ميكنند به صراحت نرمي و مهرباني با مردم را رمز موفقيت او ميداند و تاكيد ميكند كه اگر تندخو و سخت دل بود همه از گِرد او پراكنده ميشدند!
نه آنكه قدرت و ثروت لازم يا مفيد نيست، اما تمركز تحليلها بر آنها نشان از بيگانگي با ساختار وجود انسان و ماهيت ايمان و عقيده دارد. اين مردم هستند كه سرمايه اصلي پيروزي و تنها ضامن بقاي آن هستند و مردم پيش و بيش از هر چيز صداقت ميخواهند و محبت آنان كه فكر ميكنند پشتوانههاي نظامي و اقتصادي ما را از همراهي دلها و حكومت بر قلبها بينياز ميكند، به همان تحليلهاي ساده، مادي و نادرست بازگشتهاند.
راز و رمز دلدادگی مردم به پیامبر خدا
آنچه يتيم تنهاي مدينه را برجهاني پراز زر و زور و تزوير چيره ساخت و موجب صدور پيام انقلاب او به دورترين سرزمينهاي آن روزگار شد، صداقت و راستگويي او بود، نصيحت و خيرخواهي او بود، وفاي به عهد و دوري از پيمانشكني او، حتي با كفار لجوج آن دوران بود، اين بود كه مانند ضعيفترين مردمان زندگي ميكرد و از هيچكس و هيچچيز استفاده ابزاري نميكرد. براي انسان، از آن جهت كه انسان است، احترام قائل بود و در مقابل جنازه يهودي نيز به نشانه اكرام برميخاست. نه بين پيروان، كه حتي ميان دشمنان نيز تخم كينه و عداوت نميكاشت و فروتنانه به عيادت آن يهودي بيمار ميرفت كه هر روز خاكستر و زباله بر سر او ميريخت… و البته در كنار همه بزرگ منشیها، مرزبندي شفاف خود با اعداء را به شدت رعايت ميكرد و معتقد بود خداوند ما را از نيكي كردن و خوش اخلاقي با كافران هم نهي نكرده است؛ به شرط آنكه دست به جنگ نبرده باشند ( سوره ممتحنه آيه ۸).
راز دلدادگي به محمد(ص) آن بود كه خود را از ديگران برتر نميپنداشت و بدون آنكه امتيازي براي خود بطلبد، همواره همچون ديگران ميزيست، او شرافت و فضيلت خود را مايه سركوب و سرزنش كسي قرار نميداد و سبق و سابقه خود را دليل نفي آنها نميديد. وقتي با ياران به سفر ميرفت و در جايي براي رفع خستگي بار بر زمين مينهادند، هركس به كاري ميپرداخت. يكي ذبح حيوان را ميپذيرفت و ديگري كندن پوست آن را. اين پختن غذا را بر عهده ميگرفت و آن يكي كاري ديگر را … . در اين ميان پيامبر نيز مشتاقانه و فروتنانه جمع كردن هيزم را وظيفه خود قرار ميداد. جمعيت يك صدا درخواست ميكرد كه: شما راحت باشيد كه ما به خدمت شما افتخار ميكنيم. اما او پاسخ ميداد: «خداوند دوست ندارد بندهاي را در ميان دوستانش با وضعي متمايز ببيند كه براي خود نسبت به آنان امتيازي در نظر گرفته است.»
مفهوم رشوه و گستره آن
در بحثی که پیش از این پیرامون قبول هدیه، بهعنوان حق و تکلیف متقابل مسلمانان بر یکدیکر داشتیم، به این نکته رسیدیم که دادن هدیه به زمامداران و قبول هدیه از سوی آنان، به شدت مورد نهی است؛ چرا که در حقیقت رشوهای است در لباس هدیه و همراه با یک حیله شرعی. در پایان این پرسش مطرح شد که آیا دادن و گرفتن هدیه در چنین مواردی را می توان مصداق «رشوه» هم دانست یانه؟
اکنون پاسخ به این پرسش محل گفتوگو است.
آشکارترین و قطعیترین مصداق رشوه، دادن مالی به قاضی است تا به سود صاحب مال حکم کند. اما برخی فقیهان، رشوه را نه مختص قاضی میدانند و نه مختص مال؛ یعنی میگویند «بر حاکمان عرفی از قبیل استاندار، فرماندار و دیگر کارگزاران حکومتی که به لحاظ قانونی موظف به انجام دادن کارهای محول هستند، گرفتن رشوه حرام است؛ چنانکه دادن رشوه به آنان نیز حرام میباشد.»
از سوی دیگر، آنان معتقدند که: «رشوه اختصاص به مال ندارد؛ بلکه آنچه که با هدف دستیابی به خواسته خود نزد حاکم یا غیرحاکم صورت میگیرد، رشوه به شمار میرود. از این رو، رشوه میتواند دادن مالی، اعم از عین یا منفعت به رشوه گیرنده باشد، یا انجام دادن کاری برای او، از قبیل دوختن لباس، تعمیرخانه یا گفتاری در مدح و ستایش وی».
دو مبنای متفاوت و نتیجه آن
اگر مبنای این فقیهان را بپذیریم، قطعاً دادن و گرفتن هدیه از سوی کارگزاران هم مصداق رشوه مصطلح میشود و مشمول همه ادله مربوط به آن. اما اگر این مبنا را نپذیریم و در صدور حکم فقهی تردید کنیم، باز هم باید در آنچه «هَدايا العُمّالِ» نامیده شد، احتیاط پیشه کنیم. هرچند حرمت مذکور در این روایات را برخی بر کراهت شدید حمل کردهاند، اما بدون شک لغزشگاه بزرگی است که باید در گذر از آن احتیاط فراوان داشت.
انکار نمیتوان کرد که ممکن است گاهی آنچه به زمامداران داده میشود، نیز واقعاً از روی محبت و بدون چشمداشت باشد، اما برای اجتناب از خطر بزرگ رشوه و حرامخواری، باید از دادن و گرفتن اینگونه هدایا هم پرهیز کرد. برای همین هم در حدیث نبوی بر حرمت همه هدایای کارگزاران تأکید شده بود؛ «هَدايا العُمّالِ حَرامٌ كُلُّها». تأکید براینکه «همگی» اینگونه هدایا حرام است، باب شک و توجیه را خواهد بست.
فقیهان بزرگی هم که در صدق تعریف شرعی رشوه بر این گونه هدایا تردید کردهاند، گفتهاند برای تشخیص حکم پذیرش هدایا باید به شواهد و قرائن و اهداف و زمان هدیه نگاه کرد. و البته بهتر آن است که به طور کلی آن را نپذیرند؛ چرا که حداقل از موضع تهمت دور میشود. این فتاوی، گرچه راجع به قاضی و بر مبنای مفهوم خاص رشوه است، اما در مورد بحث ما نیز راهگشاست.
این نکته نیز شایسته یادآوری است که تردید در حرمت و حمل بر کراهت هدیه به مقامات، ویژه مواردی است که موجب تضییع حق یا انجام باطلی نشود و واقعاً هدیه، هدیه باشد؛ وگرنه غُلول است و خیانت؛ هم خیانت به دین که حکم قطعی و شدید آن را چنین توجیه و تمسخر میکنیم، و هم خیانت به گیرنده که او را عادت به حرامخواری و سوء استفاده میدهیم، و هم خیانت به مردمی که نمیتوانند یا نمیخواهند مرتکب این خلاف شوند و لذا کارشان برزمین خواهد ماند.
رشوههایی از جنس تمجید و القاب
اکنون که بحث به اینجا رسید، لازم است برای تکمیل آن به مطلب دقیق و ظریف دیگری هم اشاره شود. گفته شد که به فتوای برخی فقیهان، رشوه اختصاصی به دادن مال ندارد. فقیه کم نظیر تاریخ تشیع، و نویسنده موسوعه عظیم الشأن «جواهر الکلام» از زمره این گروه است. او معتقد است هر چه موجب جلب توجه و عنایت قاضی گردد، مصداق رشوه است؛ حتی اگر تعریف و تمجید و دادن لقب های بیجا باشد.
فقیه و مفسر بزرگ روزگار ما، حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، این فتوای صاحب جواهر را یک سخن «عمیق فقهی» نامیده که دیگرانی مانند مرحوم آقا سید محمد قاضی هم به آن فتوا میدهند. ایشان بر همین اساس معتقدند که «بعضی آیت الله گفتنها، رشوه است.»
ایشان فرمودهاند: «آنچه صاحب جواهر میگوید، این است که آیا القاب و اجلال و تکریمی که قبلاً برای شخصی نمیکردند، و اکنون به خاطر جایگاهش میکنند، مانند اینکه قبلاً میگفتند: حجتالاسلام است، اما اکنون که با او کار دارند، میگویند حجتالاسلام والمسلمین یا به او آیتالله میگویند. آیا این رشوه است یا نه؟
صاحب جواهر فتوا میدهد: احترام و تجلیلکردنهای بیخود حساب و کتاب دارد. اگر کسی که بی خودی به او احترام میکنند، با بیاعتنایی او را رد کرد مرتشی نیست. اما اگر خوشش آمد، و این لقب را که واجد آن نیست و بار او کردهاند، بپذیرد مرتشی شده است.»
در نمایشگاه رسانه های ایران برگزار شد
آیین بزرگداشت دکتر محسن اسماعیلی به عنوان استاد و پیشکسوت حقوق رسانه
اخبار
- نخستین نشست هیأت پیگیری اجرای قانون اساسی با حضور رییس جمهور
- انتصاب اعضای هیأت پیگیری اجرای قانون اساسی و نخستین نشست با حضور رییس جمهور
- شهید مدرّس؛ به مثابه روحانی تراز و تراز روحانیت
- بسیج؛ میقات پابرهنگان
- روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار باد
- مراسم بزرگداشت هشتادمین سالروز تولد استاد حسین انصاریان
- به یاد سید اهل مقاومت و آیت بزرگ نصر خدا
- محسن اسماعیلی از درسهایی برای روزگار ما نوشت
- تفکیک مشروعیت حکومت از حاکمیت: نظریه ای نوین در باب نقش مردم در نظام سیاسی
- جلسه شورای عالی سیاستگذاری ستاد مبارزه با مواد مخدر
- با مرحوم استاد آیت الله سید محمد موسوی بجنوردی
- رحمت خدا بر استاد ایت الله امامی کاشانی
- روحیه افشاگری و قدرتطلبی؛ مایه هلاکت فرد و جامعه
- عرض ادب به سوی قبله تهران
- شهادت سید اهل مقاومت و آیت بزرگ نصر خدا تسلیت باد
از نگاه دیگران
پنج شنبه 17 آبان 1403 تالار وحدت
مراسم بزرگداشت هشتادمین سالروز تولد استاد حسین انصاریان
گزارش تصویری