تاریخ انتشار: پنج شنبه ۰۱ اسفند ۹۸ ساعت ۱۶:۳۵
اشتراک

نگاهي به آخرين نامه امام خميني(ره)

انقلاب، وحدت و روحانيت

سوم اسفندماه سال ۱۳۶۷ ،در آخرين ماههاي عمر پر برکت امام، نامه اي از ايشان خطاب به «حضرات روحانيون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه هاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات» منتشر شد.

سوم اسفندماه سال ۱۳۶۷ ،در آخرين ماههاي عمر پر برکت امام، نامه اي از ايشان خطاب به «حضرات روحانيون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزه هاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات» منتشر شد.

 آخرين نامه؛ يک مقدمه
در آن هنگام کشور وضع ويژه اي داشت که جز حاضران در آن نمي توانند درک کنند. قطعنامه ۵۹۸ پذيرفته شده و فرزندان امام با چشم هاي گريان، اما دلهايي مطمئن و اميدوار از جبهه ها برگشته بودند. کشور نياز به آرامش و جهادي ديگر داشت و در همان حال دشمن بذر ترديد و اختلاف مي کاشت. نيش و طعنه ها مخصوصاً متوجه مراد و محبوب ما بود و آن بزرگوار در اوج رنجهايي که به ويژه از ساده انديشي قائم مقام خويش و برخي ديگر تحمل مي کرد اين نامه را براي هميشه تاريخ نوشت که آن روزها به عنوان «منشور روحانيت» معروف گرديد. اين نامه که در جلد۲۷ کتاب صحيفه امام نيز موجود است حاوي نکاتي جداً مهم است که همانند وصيت نامه سياسي – الهي ايشان بايد همواره مورد مطالعه و عمل قرار گيرد موضوع اين نامه چندان مهم است که در مجموعه مذکور «تعيين استراتژي نظام جمهوري اسلامي ايران و رسالت حوزه هاي علميه» نام گرفته است. اينک و درآستانه سالگرد صدور پيام مذکور به عنوان کمترين دانش آموخته و دلبسته اين مکتب شريف و براي اداي بخشي از حق آن رجل الهي فرصت را براي بازخواني آن مغتنم مي شمارم وَاللّهُ مِن وَراءِ القِصدوهووَليُّ التّوفيقِ.

روحانيت؛ پيشتاز تاريخ

در اين نامه پس از اشاره به مجاهدت هاي علميِ روحانيت، اين واقعيت تاريخي مورد تاکيد قرارگرفته است که « آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخي هايى متحمل شده اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها و اذيت و آزارها و زخم زبانها، شهداى گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده اند…در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى ، علماى اسلام اولين کسانى بوده اند که بر تارک جبين شان خون و شهادت نقش بسته است. »

امام،سپس،به نقش انکارناپذير روحانيت درپيروزي انقلاب اسلامي پرداخته ،چنين مي گويند:

«خدا را سپاس مى گزاريم که از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از کوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه ها و ميادين مين، خون پاک شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهدا و جانبازان و مفقودين حوزه ها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است.» امام ،البته ،به نقص ها ونفوذي ها نيز اشاره کرده وتذکرات بسيار سودمندي داده اند که دراينجا تنها يکي از آنها مورد توجه است؛لزوم هوشياري واجتناب روحانيت از اختلاف ودرگيري.

وحدت؛ اولين وظيفه شرعي

آنان که توفيق آشنايي باآثار امام خميني(ره)رادارند مي دانند که شايددرمجموعه بيانات ونوشته هاي ايشان هيچ موضوعي به اندازه وحدت مورد توجه وتاکيد قرارنگرفته باشد. آن بزرگوار درهرمناسبتي توصيه به همدلي والفت مي کردند ودرهمان حال نسبت به تفرقه واختلاف به شدت هشدار مي دادند. اين عنايت تا آنجابود که اولين بند از وصيت نامه سياسي الهي خودراهم به همين موضوع اختصاص داده وآن رارمزبقاي انقلاب ناميده اند.

توصيه و وصيت امام به وحدت، خطاب به همه بود،اما درميان همه گروههاواشخاص تاکيد ويژه اي به روحانيت داشت؛ايشان دليل اين تاکيد را پيش ازپيروزي انقلاب ودرزمان تبعيد وکادر سازي چنين بيان کرده بود: «آن روز که افراد حوزه ها… به جان هم افتند، اختلاف و چند دستگي درست کنند…. قهراً ملت اسلام به حوزه ها و روحانيت بدبين شده از حمايت و پشتيباني آنان دست مي کشد و در نتيجه راه براي اعمال قدرت و نفوذ دشمن باز مي گردد. اگر مي بينيد دولت(ها) از روحاني و مرجعي مي ترسند و حساب مي برند براي اين است که از پشتيباني ملت ها برخوردار است و در حقيقت از ملت ها مي ترسند و احتمال مي دهند اگر اهانت، جسارت و تعرض به يک روحاني کردند ملت ها بر آنان شوريده عليه آنان به پا خيزند.ليکن اگر روحانيون با هم اختلاف کردند و يکديگر را بدنام نموده و به آداب و اخلاق اسلامي مودب نبودند، در جامعه ساقط شده ملت هم از دستشان مي رود…»

جالب است که ازنگاه امام عمل به اين توصيه ها فقط يک وظيفه اخلاقي نيست واثرفقهي وشرعي هم دارد.براي مثال درمبحث «نمازجماعت»اين مساله مطرح شده است که اگر دو يا چند روحاني برسرامامت جماعت اختلاف پيداکردند، به کدام يک بايد اقتدا کرد؟ هريک ازفقيهان دراين باره نظري داده وازجمله مرجحاتي براي اقتدا به يکي ازآنان ارائه کرده اند.اما ايشان فرموده اند:«اگر چند پيش نماز بر سر مسئله امامت با يکديگر نزاع کنند و هر يک بخواهد خودش امام شود بهتر و نزديک تر به احتياط آن است که به هيچ يک اقتداء نشود!

بله، اگر نزاع به اين نحو باشد هر يک امامت را به ديگرى واگذارد و از او بخواهد که جلو بايستد در اينجا اقتداء به آن امامى رجحان دارد که مامومين او را مقدم مى دارند.»اين فتواي شرعي نشان دهنده عمق اخلاق گرايي امام واعتقادشان به لزوم فرهيختگي وتنزّه کساني است که منسوب به دين وروحانيت هستند.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي هم امام خميني(ره) بارهاوبارها نسبت به اين ضرورت هشدار داده وازجمله در نامه مورد بحث فرموده اند:« اولين وظيفه شرعي و الهي آن است که اتحاد و يکپارچگي طلاب و روحانيت انقلابي حفظ شودوگرنه شب تاريک در پيش است و بيم موج و گردابي چنين هايل!

امروز هيچ دليل شرعي و عقلي وجود ندارد که اختلاف سليقه ها و برداشتها و حتي ضعف مديريت ها دليل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماي متعهد گردد. ممکن است هر کس در فضاي ذهن و ايده هاي خود نسبت به عملکردها و مديريتها وسليقه هاي ديگران و مسئولين انتقادي داشته باشد، ولي لحن و تعابير نبايد افکار جامعه وآيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعي و ابرقدرتها که همه مشکلات و نارساييها ازآنان سرچشمه گرفته است ، به طرف مسائل فرعي منحرف کند…. »

مشروطه؛ عبرت تاريخي

ازمطالعه ديگر آثارامام مي توان دريافت که تجربه هاي تلخ تاريخي بي تاثير دراين نگراني ها نيست.امام خمينى سلام الله عليه در طول دوران قبل و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، بارها و بارها به اين نکته اشاره و توصيه کرده بودند که همگان بايد ضمن آشنايى با نهضت مشروطه ، مراقبت کنند تا مبادا خداى ناخواسته سرنوشت اين انقلاب هم «مثل مشروطه شود».

ازنظر ايشان نخستين عامل انحراف مشروطيت را مى‏توان اختلاف و درگيرى  خودى  هادانست که به نوبه خود دو نتيجه منفى را به دنبال داشت؛ يکى دلسردى و کناره‏گيرى عناصر متعهد و ديگرى رخنه فرصت‏طلبان نامحرم. تشديد مشاجرات بى حاصل و بى اهميت لفظى و صرف توانها در خنثى کردن يکديگر باعث شد که در آن دوره خاکريز دفاعى انقلاب نفوذپذير شود و دشمنان بدخواه ملت که هيچ يک از جناح‏هاى خودى را قابل تحمل نمى‏دانستند، با پوشش يکى از طرفين وارد صحنه شده و با استفاده از غفلت و جهالت آنان، در فرصت مناسب مواضع کليدى را اشغال نمايند.

اين است که امام مى‏فرمودند: «همه دست در دست يکديگر بدهند تا انقلاب محفوظ بماند و مثل زمان مشروطيت نشود که آنها که اهل کار بودند مايوس بشوند و کنار بروند.» .

اختلاف ميان علما در جريان مشروطيت چندان اوج گرفت؛ که برخي همسنگران و دوستان قديم خود را تکفير کردند و اينجابود که دشمنان از آب گل آلود ماهي گرفته و حتي مجتهد بزرگي مانند شيخ فضل الله نوري را که به دانش و پرهيزگاري شهره بود به دار آويختند و ديگر البته پشيماني سودي نداشت.

مورخان نوشته اند مرحوم نائيني با نگراني به آخوند خراساني گفت: «خبرهاي ناگواري که درباره نوري مي رسد نشانه آن است که زندگي او در خطر است؛ اگر مشروطه خواهان او را بکشند آبروي علما خواهدرفت». خراساني تلگرافي به تهران فرستاد تا جان نوري را از مرگ برهاند ولي ديگر دير شده بود و نوري به دار آويخته شده بود واين مايه عبرتي شد تاجلال آل احمد بگويد:«من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمي مي دانم که به علامت استيلاي  غرب زدگي، پس از دويست سال کشمکش بر بام سراي اين مملکت افراشته شد.»

يک واقعيت؛ سه راهکار

امام منکر اين واقعيت هم نيست که به هرحال روحانيون هم مانند ديگران ممکن است اختلافاتي داشته باشند واين رانه طبيعي که لازم ومفيد نيز تلقي مي کردنند؛چنانکه در پاسخ دلنشين خود به نامه آقاي محمدعلي انصاري ونيز درجريان انشعاب درجامعه روحانيت مبارز ودرمواضع متعددديگرابرازداشته اند.ولي مي فرمودند:« بين افراد و جناحهاي موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد، صرفا سياسي است ولو اينکه شکل عقيدتي به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همين خاطر است که من آنان را تاييدمي نمايم»

درآثارامام درکنار توصيه به وحدت واجتناب ازاختلاف ،سه راهکار نيز دراين زمينه ديده مي شود. نخست آنکه « هر دو گروه بايد توجه کنند که دشمنان بزرگ مشترک دارند که به هيچ يک از آن دو جريان رحم نمي کند. دو جريان با کمال دوستي مراقب امريکاي جهانخوار و شوروي خائن به امت اسلامي باشند. هر دو جريان بايد مردم را هوشيار کنندکه درست است که امريکاي حيله گر دشمن شماره يک آنها است».

دوم آنکه مراقب اطرافيان خودباشند.« از کارهايي که يقينا رضايت خداوند متعال در آن است ، تاليف قلوب و تلاش جهت زدودن کدورت ها و نزديک ساختن مواضع خدمت به يکديگر است . بايد از واسطه هايي که فقط کارشان القاي بدبيني نسبت به جناح مقابل است ، پرهيز نمود.»

و سرانجام توصيه هميشگي آن يار سفرکرده« يک چيز مهم ديگر هم ممکن است موجب اختلاف گردد – که همه بايد از شر آن به خدا پناه ببريم – و آن حب نفس است که اين ديگر اين جريان و آن جريان نمي شناسد.رئيس جمهور و رئيس مجلس و نخست وزير، وکيل ، وزير و قاضي و شوراي عالي قضايي و شوراي نگهبان ، سازمان تبليغات و دفتر تبليغات ، نظامي و غير نظامي ، روحاني و غيرروحاني ، دانشجو، غير دانشجو، زن و مرد نمي شناسد و تنها يک راه براي مبارزه با آن وجود دارد و آن رياضت است ، بگذريم . » وسلامٌ عليه يومَ وُلِد ويومَ ارتَحَل ويومَ يُبعثُ حيّاً…


دیدگاه تازه‌ای بنویسید:

*