حقوق و اخلاق (بخش دوم)
گزارش روزنامه اطلاعات درباره اهمیت کتاب «مهر و ماه»
اشاره: بخش نخست در اینجا پایان یافت که تعالیم پیامبران و آوردههای دینی را در سه بخش اصلی خلاصه میکنند: عقاید، فقه و اخلاق. اینک ادامه بحث:
روشن است که هر یک از این سه بخش، جایگاه و کارکرد ویژه خود را دارد و دینداری واقعی جز به اجتماع آنها حاصل نمیشود؛ اما اگر قرار بر رتبهبندی میـان آنـها باشد، کدام یک را باید برگزید؟ عدهای زیربنا بودن اعتقادات و عدهای دیگر نقش ظاهری و سازنده عبادات و اعمال را دلیلی برای اثبات برتری بخش مورد نظر خود دانستهاند؛ گویا از نظر هر دو گروه، تأخر رتبه اخلاق جای بحث نداشته و ندارد؛ اما چنین برداشتی از اخلاق با آنچه قرآن کریم و معلمان دین به ما آموختهاند، مغایرت دارد. نه اینکه باورهای اعتقادی و یا بایدها و نبایدهای فقهی مهم نیست، بلکه از نگاه کارکردی چنان است که چارهای جز معرفی اخلاق به عنوان هدف بعثت نداریم، مگر نه آنکه شخص پیامبر(ص) به صراحت فرمود: «انّما بُعثتُ لاتمّم مکارم الاخلاق: من برای این برانگیخته شدهام که مکارم اخلاق را به کمال رسانم»؟
اخلاق همان چیزی است که میتواند به الفاظ خشک قانون و احکام انعطاف ناپذیر فقه، جان دهد و آنها را دلپذیر و قابل انعطاف کند و حکم قانونی را بر مسند دل و نه فقط بر کرسی منطق و قدرت بنشاند. اخلاق، چاشنی شیرین عطوفت و گذشت را به داروی تلخ فقه و حقوق میافزاید و کمک میکند تا در موارد استثنا، حقی که به زور قانون گرفتنی است، به لطف محبت دادنی شود. اکسیر محبت و اخلاق، جامعه مکانیکی را که در آن انسانها بیتوجه به نیازها و موقعیت دیگران، در پی تمتع هر چه بیشتر از حقوق خویشاند، به بدنی واحد تبدیل میکند که در آن، بنیآدم اعضای یکدیگرند و چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.
اخلاق، کاستیهای حقوق را جبران میکند و بار موارد استثنا را بر دوش میکشد. روزنه امید را میگشاید و نمیگذارد همه درها به روی کسی بسته بماند. با اخلاق، قانون شیرین و پذیرفتنی میشود و از جایگاه «شرّ لازم» به مسند «خیر ضرور» نقل مکان میکند. «عدالت» که آرزوی قرآن است، در جوار «احسان» که بنمایه اخلاق است، کارآمد و مقبول میشود و به همین جهت است که مأمور به هر دو هستیم؛ توامان «ان الله یامر بالعدل و الاحسان» (نحل،۹۰).
نیاز به شفافسازی قواعد اخلاقی
با اینهمه، هنوز نیازمند برداشتن گام مهم دیگری نیز هستیم. اذعان به نقش اخلاق و ضرورت رعایت آموزههای اخلاقی کافی نیست. باید این آموزهها را شفاف و ضابطهمند کرد؛ همان کاری که در فقه و نیز حقوق مدرن انجام شده و میشود. در آنجا نیز قبول ضرورت انجام فرایض اجتماعی و لزوم رعایت حقوق قانونی دیگران شفابخش نیست. در آنجا هم نیازمند بیان صریح و قابل ارزیابی قواعد فقهی و قانونی هستیم تا هر کس به راحتی بتواند بایدها و نبایدها را در عمل تشخیص دهد. در حوزه اخلاق نیز چارهای جز تنظیم بایدها و نبایدهای اخلاقی (و حتی اعتقادی) به سبک و سیاق احکام فقهی موجود در رسالههای فارسی نداریم؛ زیرا مباحث تحلیلی و تفصیلی، ما را از بیان صریح و قاطع گزارههای کوتاه و شفاف بینیاز نمیکند؛ چنان که تحقیقات عمیق و تخصصی فقه نتوانسته و نمیتواند جای «مسأله»گویی را پر کند. مکلفان را نمیتوان به کتابهای استدلالی فقه حواله داد. آنان نیازمند آن هستند که فارغ از «قیل» و «قال» و گذشته از «احتمالات» و «وجوه» مختلفی که در هر زمینه طرح شده یا میشود، وظیفه عملی خود را به صورت شفاف و قاطع دریابند. درست است که در حوزه اخلاق هم تحقیقات علمی و اجتهادی، هرچند کمتر و ناکافی صورت گرفته و گاهی در قالب گفتارها و نوشتارهای تخصصی نیز انتشار یافته است، نمیتوان از همگان انتظار داشت به آن منابع رجوع کرده و وظیفه خویش را از لابلای گفتهها و نوشتههای تفصیلی استنباط کنند.
پس ضروری است که فقیهان با همان سبک و سیاق «فقه جواهری» به واکاوی در مباحث اخلاقی هم بپردازند و البته نتیجه کاربردی آن را بسان مسائلی که در توضیحالمسائل کنونی دیده میشود، به مخاطبان خود عرضه بدارند. تأکید میکنم که مقصود من، کاستن از شأن فقه و تنزل جایگاه آن نیست. آنان که میپندارند فقط با اخلاق و به تعبیری نوین، معنویت، میتوانند به حقیقت و جایگاه انسانی خود دست پیدا کنند، سخت در اشتباهند.
من نیز از عمق وجود بر این باورم که «هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود، مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از برای او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از برای او منکشف شود. و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدّب به آداب ظاهره خواهد بود. و از این جهت دعوی بعضی باطل است که به ترک ظاهر، علم باطن پیدا شود. یا پس از پیدایش آن، به آداب ظاهره احتیاج نباشد. و این از جهل گوینده است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت.»۱
لزوم تبیین شأن واقعی اخلاق و بازگرداندن آن به جایگاه اصلی است. میخواهم بگویم: همانگونه که اخلاق و معرفت منهای فقه مرسوم دستیافتنی نیست، اکتفا به ظاهر و پوسته شریعت و محروم کردن خود از اخلاق و معرفت نیز مانع تربیت «انسانِ تراز اسلام» است.
مهر و ماه
در سال ۱۳۹۲ از سوی شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران درخواست شد تا در ادامه بحثهای تلویزیونی که داشتم، هفتهای یک روز در برنامه «تا نیایش» برای خانوادهها سخن بگویم. فرصت را غنیمت شمرده و موضوع بحث را به حقوق و تکالیف اخلاقی اختصاص دادم. به این منظور حدیث شریفی از پیامبر(ص) را انتخاب کردم که به سی حق و در نتیجه سی تکلیف متقابل ما بر یکدیگر اشارت داشت. این سلسله برنامهها مورد توجه واقع شد و بیش از یک سال طول کشید. تشویق و تأکید مخاطبان بر استخراج و بیان احکام کاربردی، مرا به درستی آنچه میاندیشیدم، راسختر کرد و سرانجام بنا نهادم تا شرح کاربردی آن حدیث را به رشته تحریر درآوردم؛ بنابراین برای هر یک از بندهای سیگانه حدیث نبوی، بخشی مستقل درنظر گرفته شد و پس از طرح بحث، پرسشهای مهمتر پیرامون آن بازگو شد. درباره این حدیث یادآوری و دانستن نکتههای زیر ضروری و مفید است:
۱ـ تفاوت روایات در بیان مصداقهای حقوق اخلاقی: شناخت مصداق حقوق و تکالیف اخلاقی از اهمیت اساسی برخوردار است. در گام نخست باید دانست که دیگران چه حق یا حقهایی بر دوش ما دارند تا در گام بعد بتوان به ادای آنها همت گماشت. پیشوایان دین پاسخهای متفاوتی به این پرسش دادهاند؛ گاهی بدون ذکر عدد، صرفاً به چند نمونه از حقوق اشاره شده و گاهی هم با ذکر اعدادی مانند شش، هفت و حتی هفتاد از این حقوق یاد کردهاند؛ برای نمونه احادیث زیر از گروه اول هستند که عددی برای حقوق در آنها ذکر نشده است:
ـ امام سجاد(ع): حق برادرت این است که بدانی او دست تو و عزت تو و نیروی توست. پس مبادا او را حربهای برای نافرمانی خدا و پشتوانهای برای ستمکردن به بندگان خدا قرار دهی. از یاری رساندن او در برابر دشمنش و خیرخواهی برای او فروگذار مباش. اگر فرمانبردار خدا بود چه بهتر، و گرنه باید خداوند نزد تو گرامیتر از او باشد.
ـ امام باقر(ع): از حقوق مؤمن بر مؤمن این است که گرسنگی او را بزداید، بدن برهنهاش را بپوشاند، اندوهش را برطرف کند، قرضش را بپردازد و پس از مرگش به زن و فرزندان او رسیدگی کند.
ـ امام صادق(ع): حق المسلم علی المسلم ان لایشبع و یجوع اخوه، و لا یروی و یعطش اخوه، و لا یکتسی و یعری اخوه: حق مسلمان بر مسلمان این است که تا برادرش گرسنه است، او سیر و پُر نخورد و تا برادرش تشنه است، او سیراب نشود و تا برادرش برهنه است، او خود را [با جامههای مختلف] نپوشاند.
ـ امام کاظم(ع): از جمله حقوق واجب برادرت این است که آنچه برای دنیا و آخرت او سودمند است، از وی پوشیده نداری؛ کینهاش را به دل نگیری، هرچند بد کند؛ هرگاه تو را دعوت کرد، دعوتش را اجابت کنی، او را در مقابل دشمنش تنها نگذاری، هرچند به او از تو نزدیکتر باشد؛ و هنگام بیماری به عیادتش بروی.
ـ امام رضا(ع): از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن این است که در دل، او را دوست بدارد، با مال و ثروتش او را کمک رساند و به او اُفّ نگوید، که اگر چنین بگوید، دیگر میان آنها پیوند دوستی نباشد و اگر به او بگوید: تو دشمن من هستی، یکی از آن دو، دیگری را کافر شمرده است. هرگاه به او تهمتی زند، ایمان در دلش آب شود، همانگونه که نمک در آب حل میشود.
احادیث زیر هم نمونهای از گروه دوم است که در آنها عددی برای حقوق تعیین شده است:
ـ پیامبر اکرم(ص): «حق المسلم عَلی المسلم سِتّ…: مسلمان را بر مسلمان شش حق است: هر گاه با وی روبرو شدی، سلام کن. هر گاه تو را دعوت کرد، اجابتش کن. اگر از تو راهنمایی خواست، او را راهنمایی کن. هرگاه عطسه کرد و الحمدلله گفت: به او «یرحَمُک الله» بگو. اگر بیمار شد، به عیادتش برو. و چون درگذشت، در تشییع جنازهاش شرکت کن.
در نمایشگاه رسانه های ایران برگزار شد
آیین بزرگداشت دکتر محسن اسماعیلی به عنوان استاد و پیشکسوت حقوق رسانه
اخبار
- امام رضا(ع) و شیوه دعوت به دین
- برخی امروز به دنبال زدودن اعتبار حدیث هستند
- آخرین درس از آخرین پیامبر : حرمت و حقوق انسان
- «کلید فهم عاشورا» در دسترس شما قرار گرفت
- گزیده «در طلب عیش مدام» منتشر شد
- در باره اسرار اربعین
- با حاج آقا مجتبی در راه کربلا
- «گزیده درسهای عاشورا برای روزگار ما» منتشر شد
- کسب و انتشار خبر؛ مهم ترین حق خبرنگاران است
- کرامت انسانی به مثابه مبنای حقوق بشر از دیدگاه قرآن و اسناد بینالمللی
- به غلامی تو مشهور جهان شد حافظ
- پیام تبریک به رییس جمهور منتخب جناب آقای دکتر پزشکیان
- خورشید را بر نیزه گویى خواب دیدم
- دعوت به شرکت گسترده و پر نشاط در مرحله دوم انتخابات
- آینده سازی، معرفت یابی و انحراف زدایی از آثار عزاداری است